curriculumlog

علمی

curriculumlog

علمی

منابع ارشد علوم تربیتی۳

گرایش ها و عناوین آزمون مجموعه علوم تربیتی (2)                      کد     1118

                           منبع آزمون

  نام گرایش

زبان عمومی و تخصصی

روانشناسی

تربیتی

آمار وروش

تحقیق

سنجش و

اندازه گیری

روانشناسی

کودکان

استثنایی

روانشناسی

رشد

روانشناسی

عمومی

آ -  پ

کودکان استثنایی

مبانی مشاوره

وراهنمایی

روش ها و فنون  راهنمایی و مشاوره

نظری های مشاوره و روان درمانی

کاربردهای آزمون های روانی در مشاوره

روانشناسی

شخصیت

1-روانشناسی و آموزش

 کودکان استثنایی

2

2

2

2

3

2

2

3

0

0

0

0

0

2-روانشناسی تربیتی

2

3

2

0

0

2

2

0

0

0

0

0

0

3-مشاوره وراهنمایی

3

0

2

0

0

0

0

0

2

3

3

2

2

4-مشاوره

 (مدرسه ای ، شغلی و خانواده ای)

3

0

2

0

0

0

0

0

2

3

3

2

2

گرایش ها و عناوین آزمون مجموعه علوم تربیتی (3)   کد  1123(منحصرا دانشگاه علامه پذیرش می شود )

                           منبع آزمون

  نام گرایش

متون تخصصی

علوم تربیتی

آموزش و پرورش

تطبیقی

مبانی و اصول

آموزش و پرورش

روش ها و فنون تدریس در

مقاطع قبل دبستان ودبستان

آمار وروش های

تحقیق در علوم تربیتی

مقدمات برنامه ریزی

 آموزشی و درسی

روانشناسی رشد 1

روانشناسی رشد 2

آموزش و پرورش تطبیقی

3

3

2

2

2

2

2

2

آموزش و پرورش پیش دبستانی

3

2

2

3

2

2

2

2

آموزش و پرورش دبستانی

3

2

2

3

2

2

2

2

مقاله دکتر آیتی در همایش هشتم برنامه درسی

به نام خدا

مبانی اجتماعی برنامه های درسی در عرصه ی جهانی شدن

محسن آیتی[1]

جهانی شدن بعنوان یک واقعیت،‌ صرف نظر از بحث های مناقشه برانگیز در مورد مفهوم و نظریه های آن، پیش روی ما قرار دارد و بی‏تردید آموزش و پرورش بیشترین میزان تأثیر پذیری را از این پدیده دارد،‌ به گونه ای که سخن از ظهور پارادایم آموزش و پرورش و یادگیری جهانی[2] به میان آمده است.

جهانی شدن به عنوان یک واقعیت و همچنین به عنوان یک فرایند بر مؤلفه های اساسی آموزش و پرورش اثر می گذارد و در این میان تأثیر آن بر برنامه های درسی قابل بررسی است. تجزیه و تحلیل بنیادی وضعیت برنامه های درسی در عرصه‏ی جهانی شدن مستلزم بررسی مبانی برنامه های درسی در چنین شرایطی است.

تأثیر جهانی شدن را بطور مشخص می توان در مبانی اجتماعی برنامه‏های درسی مورد مطالعه و بررسی قرار داد. نگاه این مقاله به مقوله‏ی «مبانی» از دریچه ی هست هاست و از این منظر تلاش می شود تحولات ناشی از پدیده‏ی جهانی شدن در جنبه های مختلف، تحلیل و تبیین گردد.

این مقاله به تجزیه و تحلیل تحولات دانش، تحولات اقتصادی و دنیای کار،‌ تحولات فرهنگی،‌ تحولات سیاسی و تحولات سازمانی و مدیریتی می پردازد و تلاش می شود در قالب این طبقه بندی، دلالت‏های این تحولات در عرصه‏ی آموزش و پرورش نخست بطور کلی مورد بررسی قرار گیرد و در ادامه پیامدها و اثرگذاری آن در عناصر برنامه‏های درسی استنتاج شود. بدین ترتیب تصویری از ویژگی های عناصر برنامه‏های درسی در عرصه‏ی جهانی شدن به تصویر کشیده می شود.

از آنجا که جهانی شدن نه به عنوان واقعه‏ای خاتمه یافته، بلکه به عنوان یک فرایند جاری پیش روی ماست، تبیین دقیق و تخصصی اثرات آن در برنامه‏های درسی به منظور دستیابی به تصویر روشن‏تری از برنامه‏های درسی آینده و از آن مهم‏تر برای اخذ تصمیم‏های صحیح و آگاهانه برای چگونگی مواجه با این پدیده بسیار حائز اهمیت است.

واژه های کلیدی: جهانی شدن[3]،‌ برنامه‏درسی[4]، مبانی اجتماعی[5]

مقدمه

جامعه ی جهانی با تحولاتی روبرو شده است که از آن به عنوان «جهانی شدن» یاد می کنند. این پدیده به عنوان یک واقعیت پیش روی ما قرار گرفته است و نظریه پردازی هایی که در این باب شده را می توان تفسیرهایی دانست که به منظور توضیح و تبیین این پدیده ارائه شده است. لسلی  اسکلیر (به نقل از عطاران 1383) مطالعات مربوط به جهانی شدن را در چهار رویکرد مقوله بندی کرده است: رویکرد نظام جهانی،‌ رویکرد فرهنگ جهانی، رویکرد جامعه ی جهانی و رویکرد سرمایه داری جهانی. هر یک از رویکردها از دریچه ای به تفسیر و توضیح پدیده ی جهانی شدن می‏پردازد و اگر در پی حاکمیت مطلق یک نظریه نباشیم می توان اظهار داشت که هر یک از این نظریه ها به جنبه هایی از واقعیت اشاره نموده است.  صرف نظر از اینکه چه تفسیری را در مورد تحولات پیش رو برگزینیم،‌ توجه به اصل واقعیت و تحولاتی که در عالم واقع رخ داده است برای دست اندکاران آموزش و پرورش به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی که تحت تأثیر تحولات محیط پیرامونی خود است ضرورت کامل دارد.

جهانی شدن در عصر حاضر با تحولات وسیعی در جوانب مختلف زندگی انسان همراه شده است. دانش نقش محوری در تمامی شؤون زندگی پیدا کرده و تحولات گسترده در اقتصاد، مشاغل، فرهنگ، سیاست، سازمان و مدیریت رخ داده است. این دگرگونی ها بازاندیشی و تعریف مجدد عناصر و اجزاء نظام آموزش و پرورش، بعنوان یک نهاد اجتماعی را موجب شده است. بطوری که آموزش و پرورش عصر حاضر را می توان با ویژگی هایی کاملاً متمایز از گذشته شناسایی نمود.

برنامه های درسی به عنوان جزئی از نظام کلان آموزش و پرورش تحت تأثیر تحولات اخیر قرار گرفته است و بدین لحاظ است که می توان سخن از مبانی برنامه های درسی در عرصه ی جهانی شدن به میان آورد. سرعت، گستردگی و عمق تحولات اخیر در کنار پدیده ی جهانی شدن،  نظام های آموزشی را به چالش فرا خوانده، شناخت این پدیده و مدیریت آگاهانه و هوشمندانه ی آن را ضرورت بخشیده است.

برنامه ی درسی بعنوان قلب فعالیت های آموزش و پرورش، از مهم ترین عناصری است که مستلزم تحول متناسب با شرایط جدید است.  ورود به بحث برنامه های درسی،  بدون پرداختن به مبانی نظری مرتبط نمی تواند از استحکام کافی برخوردار باشد. در این مقاله تلاش شده است مبانی اجتماعی برنامه های درسی در عرصه ی جهانی شدن مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور مباحث مورد نظر ذیل سه عنوان کلی تنظیم گردیده است:

·                    جهانی شدن و تحولات اقتصادی، سیاسی، فناوری و اجتماعی- فرهنگی

·                    آموزش و پرورش درعرصه ی جهانی شدن

·                    مبانی برنامه های درسی در عرصه ی جهانی شدن

جهانی شدن و تحولات دانشی، اقتصادی، سیاسی، فناوری و اجتماعی- فرهنگی

فرایند جهانی شدن و تحولات همراه با آن در ابعاد گوناگون اقتصادی،‌ سیاسی، فناوری و اجتماعی- فرهنگی اثرگذار بوده است و در پی آن نیازهای جدید فردی و اجتماعی برای انسان مطرح شده و انتظارات رو به تزایدی برای رفع این نیازها در برابر برنامه های آموزشی قرار گرفته است. در یک دسته بندی از تحولات بوجود آمده، می توان به موارد زیر اشاره نمود.

تحولات دانش

افراد زیادی از این صحبت کرده اند که همه ی اقتصادها از دانش نشأت گرفته اند. رشد جامعه ی کشاورزی حاصل فزونی فهم انسان از گیاهان و حیوانات بوده است. یا همین طور تحولات صنعتی از دانش علمی جدید نشأت گرفته است و رشد تولید انبوه در آغاز قرن بیستم بر اساس دانش جدید بوده است (کریس یاپ[6] 2000). در عصر حاضر همزمان با جهانی شدن، تحولاتی در نگرش نسبت به دانش  و کاربردآن در این عصر  ایجاد شده است که بطور قطع نظام های آموزشی را تحت تأثیر قرار می دهد. دانش در عصر حاضر جایگاه ویژه و محوری دارد.

دانش در عصر جدید ماهیتی جدید دارد. عدم قطعیت (کندی[7] 2000) وهر بیشتر کاربردی شدن دانش، ارزش آن را در حل هر چه بیشتر مسائل انسان و کمک به او در غلبه ی بر طبیعت قرار داده است.  دانش عصر حاضر به تعبیر بعضی صاحب نظران(دانیل بل به نقل از عطاران 1383) به منزلۀ کالای اصلی در بازار مبادله می شود. 

انفجار دانش بعنوان دیگر ویژگی بارز این عصر، در منابع مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. در این راستا از کاهش مداوم نیم عمر اطلاعات سخن به میان آمده است. مقدار دانش علمی قابل دسترس در پایان عمر یک فرد تقریباً صد برابر دانشی است که در زمان تولد او وجود داشته است و 95 درصد دانشمندانی که تا کنون وجود داشته اند هم اکنون زنده اند. چنین اطلاعاتی  بازنگری و ارزیابی مجدد برنامه های درسی را حائز اهمیت می سازد (ارنشتاین و هاپکینز[8] 2004 ترجمه احقر 1384).

انفجار دانش و تغییرات پدید آمده در ساختار های سازمانی و اقتصادی، نیاز به فرایند مدیریت دانش را در پی داشته است. مدیریت دانش عملیات کشف، سازماندهی، خلاصه کردن و ارائه ی اطلاعات است به شکلی که معلومات کارکنان را بهبود بخشد(توماس دوپورت[9]  1998 به نقل از نعمتی 1384) و به عنوان کوششی برای تبدیل دانش کارکنان (سرمایه انسانی) به دارایی مشترک سازمانی (سرمایه فکری ساختاری) لازمه ی  کار در سازمان ها شده است (گاندی[10] 2004 صفار زاده و حاضری بغداد آباد مترجمین 1384).

آزاد گذاشتن علم و در اختیار قرار دادن یافته های علمی از دیگر ضرورت های جامعه ی اطلاعاتی است. دسترسی آسان به دانش از طریق داده ها و اطلاعات باعث ترویج و تشویق نوآوری و عامل ارتباط و تبادل اطلاعات بین رشته ای محسوب می شود. ضرورت دسترسی همگان به دانش و اطلاعات در پیام وزیران در نشست 9 و 10 اکتبر 2003 یونسکو مورد تأکید قرار گرفته است (اسنیگنز[11] 1384 یزدان پور مترجم).

سواد اطلاعاتی از جمله مفاهیمی است که در این عصر به عنوان یک ضرورت مورد تأکید قرار می گیرد. سواد اطلاعاتی را مجموعه ی توانایی هایی تعریف کرده اند که به کمک آن ها می توان تشخیص داد در چه زمانی به اطلاعات نیاز است، و به جایابی، ارزیابی و به کارگیری مؤثر اطلاعات مورد نیاز پرداخت. در عصر حاضر، شهروندان برای انجام امور حرفه ای، شخصی و حتی تفریحی خود به مهارت های اطلاعاتی نیاز دارند. در دهه ی گذشته، سواد اطلاعاتی تبدیل به موضوعی جهانی شده و اقدامات بسیاری در این راستا در سرتاسر جهان ثبت شده است. (ریدر[12] 2002 نظری مترجم 1383).

تحولات اقتصادی  و دنیای کار[13]

اقتصاد و دنیای کار در این عصر از ویژگی های خاصی، متفاوت از گذشته برخوردار شده است. جهانی شدن اقتصاد عبارتست از ادغام بازارهای جهان در زمینه های تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و جابه جایی و انتقال سرمایه و نیروی کار در چارچوب نظام سرمایه داری و بازار آزاد. در بعد اقتصادی (که اصولاً محور اصلی جهانی شدن با فرایند اقتصادی است) به این موارد می توان اشاره کرد: گسترش مبادلات اقتصادی، کاهش و از بین رفتن تعرفه های گمرکی، تبادل و تعدیل در فعالیت های اقتصادی، سرمایه گذاری های مشترک و توسعه ی بازارهای جهانی (مهرعلی زاده 1386).

کارنوی (1384) معتقد است جهانی شدن باعث سیاست های اقتصادی شده که در آن بر صادرات بیشتر، کاهش تقاضای داخلی، اعمال محدودیت بر هزینه های دولتی و تا حدی خصوصی سازی تأکید شده است. در همین زمینه وی سیاست های انطباق ساختاری تحمیل شده از سوی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، شامل کاهش هزینه های عمومی، کاهش یارانه های مصرف کنندگان، حذف کنترل قیمت ها و کاهش شدید تعرفه های گمرکی را مورد اشاره قرار می دهد و خاطر نشان می سازد این سیاست ها بر آموزش و پرورش تأثیر منفی می گذارد.

تحت تأثیر این تحولات، سازمان کاری و کار افراد متحول می شود. کار به سوی چند وظیفه بودن گرایش پیدا می کند و به فشاری تبدیل می شود تا سطح میانگین آموزشی نیروی کار بالا رود و به بزرگسالان فرصت های بیشتری داده شود تا به محیط آموزشی بازگردند و مهارت های جدیدی بیاموزند.

در عصر فراصنعتی، مدل توسعه ی جدیدی  مبتنی بر «ابداع» در حال ظهور است. ماهیت شدیداً دانشی این مدل توسعه، به منظور بقا و ماندگاری، مستلزم سرمایه گذاری سنگین در تحقیق و توسعه است (عطاران 1383) و دانش بعنوان مسیر ثروت، اولویت یافته است.

در این عصر مشاغل بیش از گذشته وابسته به دانش شده اند و بحث از سازمان های دانش محور و همچنین ظهور «شرکت های دانش» و «کارگران دانش» و ضرورت پیوند بین مشاغل مطرح می شود (کندی[14]  2000). در این عصر ترکیب مشاغل دچار تغییر شده و سهم مشاغل سنتی به سرعت رو به کاهش و سهم کارگران دانش[15] در بخش های مختلف کشاورزی، صنعت، تجارت، سلامت و دولت در حال افزایش است. از دیگر ویژگی ها، تغییر مداوم مشاغل و ضرورت انعطاف پذیری در برخورد با کارکردهای شغلی برای اشتغال مداوم است. از این روست که برخورداری از  «مهارت های چندگانه[16]»  به معنی« به دست آوردن و به کار بستن مجموعه ای از مهارت های مختلف در محل کار» و همچنین یادگیری مادام العمر بعنوان ضرورت برای حیات کاری مطرح می شود (درین فیلیپس[17] 1380 ترجمه قاسمی). علاوه بر این، کارآفرینی[18] نیز نه تنها به دلیل تقاضای کارفرمایان بلکه به این دلیل که افراد خود می بایست قادر باشند برای خود ایجاد اشتغال نمایند ضرورت می یابد.

تحولات اجتماعی-  فرهنگی

رابطه ی جهانی شدن و فرهنگ در قالب پارادایم های متعددی مورد بررسی قرار گرفته است. پارادایم یکسانی، پارادایم برخورد فرهنگ ها و تمدن ها و پارادایم ارتباط متقابل. فرض بر این است که ما در عصر جهانی زندگی می کنیم که در آن شرایط زندگانی به گونه ای وابسته به زیست دیگران درجهان است. ممکن است با زبان محلی سخن بگوییم و در مکان خاصی زندگی کنیم ولی بطور دقیق از وضعیت همه ی مردم در همه ی مناطق جهان مطلع و از آن متأثر می شویم. (آزاد ارمکی 1386). چنین شرایطی موجب بروز تحولات فرهنگی در جوامع می شود.

از آنجا که فرهنگ در خدمت وظایف مقابله با مشکلات و حل مسائل فرارو و ساماندهی امور افراد و گروه های اجتماعی در سطوح متعدد است، با ایجاد تغییر در جامعه و مشکلات آن، آنچنان که در عصر جهانی شدن رخ داده، فرهنگی نیز دچار تغییر و تحول می شود. جهانی شدن فرهنگ را دوباره تعریف می کند و شرایط تشکیل هویت را تغییر می دهد. در هر جامعه ای افراد از هویت های چندگانه برخوردارند و امروزه هویت جهانی شده ی آنها بر حسب روشی تعریف می گردد که بازارهای جهانی به رفتار و خصوصیات افراد ارزش می نهد. تجارت، مهاجرت، رسانه های الکترونیکی، مطبوعات، رادیو و تلوزیون، و مصرف را از عوامل اصلی جهانی شدن فرهنگ می توان دانست (آزاد ارمکی 1386).

در این میان از اثرات مثبت و منفی فرهنگی پدیده ی جهانی شدن سخن به میان آمده است. گسترش تبادلات و غنای فرهنگی در جنبه ی مثبت ذکر شده است. در نقطه ی مقابل دست آوردهای مثبت فرهنگی، برخی از صاحب نظران به مخاطرات آن نیز اشاره کرده اند. در کنار قابلیت های فضای شبکه ای برای انتقال و تبادل فرهنگ ها،  نسبت به تضعیف تنوع زبانی، فرهنگی و نیز نابودی سریع زبان ها، رسوم و سنت ها ابراز نگرانی شده است(کورال[19] 2003  ترجمه ی ایپکچی 1384).

تحولات سیاسی

جهانی شدن با تحولاتی در بعد سیاسی همراه بوده است: گسترش مراکز قدرت در سطوح جهانی به سوی یک مرکز، تضعیف قدرت دولت های ملی، غلبه ی سازمان های قدرت مند جهانی بر سازمان های ملی و منطقه ای، بین المللی شدن ارتباطات، اتخاذ سیاست های مشترک جهانی، تضعیف موقیت های ملی و هدایت متمرکز دولت های الکترونیکی از آن جمله اند (مهرعلی زاده 1386).

اقتصادهای برجسته به دولت های برجسته نیاز دارند و در سایه ی روابط جدید اقتصادی و فرهنگی و همچنین تحولات تکنولوژیکی، تعریف جدیدی از ساختار و روابط سیاسی مطرح می شود.

پاترو (1384) معتقد است در راستای تحولات ناشی از پدیده ی جهانی شدن دولت ها از حالت تمرکز خارج شده و به سمت عدم تمرکز پیش می روند. قطعاً این ویژگی اثرات مهمی بر میزان آزادی در آموزش و پرورش و یا بر میزان خودگردانی نظام آموزش و پرورش می گذارد.

ساختار قدرت و حکومت در عصر حاضر دچار تحول شده است. بنا به نظر صاحب نظران در این شرایط، اطلاعات باعث قدرت و تسلط است (دنیس مک کوئیل[20]  1997). برخلاف گذشته که تمایز میان جوامع بر چهار شاخصه دوران صنعتی (سرمایه، ماشین‌آلات، مواد اولیه و نیروی انسانی) استوار بوده، امروز آنچه که کشوری را در سطح اول، دوم یا سوم جهان قرار می‌دهد میزان اطلاعاتی است که آن کشور تولید می‌کند، در دسترس قرار می‌دهد و یا به کار می‌گیرد (منتظر1381).

در این عصر، فناوری اطلاعات و ارتباطات  به دولت ها این امکان را می دهند تا روش های عملکرد خود را تغییر دهند. از جمله اینکه چگونه با شهروندان خود ارتباط برقرار کرده و تعامل کنند (کورال2003 ترجمه ی ایپکچی 1384). با بهره گیری از این فناوری هاست که بحث از دولت الکترونیک، به معنی ارائه ی خدمات عمومی بصورت الکترونیک و همچنین دموکراسی الکترونیکی، به معنی اعمال تغییر روش در فرایند های سیاسی به میان آمده و عرصه های جدیدی را فراروی سیاست مداران و حکومت ها قرار می دهد.

در ساختار حکومت در این عصر، طبقه ی دانش دارای نقش پررنگ تری  در برنامه ریزی دولتی و تنظیم سیاست ها و نیز تصمیم گیری در مؤسسات اقتصادی می شود (کیویستو[21]، ترجمه ی صبوری 1383).

ادامه مطلب ...

مقاله ای از همایش هشتم انجمن مطالعات برنامه درسی ایران

تاثیرات جهانی شدن بر برنامه ی درسی خرده فرهنگها(چالشها و فرصتها)

ستار جوانمردی[1]

چکیده

درجهان امروز تاثیرات جهانی شدن بر بسیاری از حوزه های معرفت بشری مانند جامعه شناسی،سیاست،اقتصاد وفرهنگ به وضوح نمایان است.در این راستااز میان حوزه های فوق الذکر،شاید بتوان حوزه ی فرهنگ وبه ویژه مقوله ی خرده فرهنگها را با توجه به نقش وکارکردی که درجامعه دارند،تاثیر گذارتر از سایر حوزه ها بر روی تعلیم وتربیت وبه ویژه برنامه درسی قلمداد نمود.هدف از این مقاله تبیین وتشریح جایگاه برنامه درسی خرده فرهنگها درنظام برنامه ریزی درسی ونشان دادن ابعاد مختلف تاثیرات جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها می باشد که با استفاده از روش گردآوری اطلاعات ازمنابع کتابخانه ای واینترنتی صورت گرفته است.در این مقاله ابتدا ابعاد گوناگون تاثیرات جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها(که شامل ابعادسیاسی،اجتماعی ،اقتصادی وفرهنگی می شود)مورد بررسی قرار می گیرد.سپس به بیان جایگاه واهمیت خرده فرهنگها درنظام آموزش وپرورش ونظام برنامه ریزی درسی پرداخته می شود. درادامه به بیان انواع رویکردها درمواجهه با دخالت خرده فرهنگها در برنامه درسی(که شامل رویکردهای عدم دخالت،دخالت نسبی،ودخالت کامل می شود)اشاره می شود ومزایا ومعایب هر کدام از این رویکردها مورد بر رسی قرار می گیرد.در پایان نیز چالشها وفرصتهای فرا روی برنامه درسی خرده فرهنگها در فرایند جهانی شدن درابعاد گوناگون(فلسفی ،سیاسی ،فرهنگی واجتماعی)مورد بررسی قرارمی گیرد.امید است نقطه نظرات مطرح شده در این مقاله دست اندرکاران وطراحان برنامه ی درسی  رادرامر سیاسیتگذاری وطراحی برنامه های درسی خرده فرهنگها،یاری رسانی کند.

کلید وازه ها:جهانی شدن-خرده فرهنگ-برنامه درسی خرده فرهنگها

مقدمه: در جهان امروزتاثیرات جهانی شدن بر بسیاری از حوزه های معرفت بشری مانند جامعه شناسی،سیاست ،اقتصاد وفرهنگ به وضوح نمایان است.در این راستا از میان حوزه های فوق الذکر شاید بتوان حوزه ی فرهنگ  وبه ویژه مقوله ی خرده فرهنگها را با توجه به نقش وکارکردی که در جامعه دارند، تاثیر گذارتر از سایر حوزه ها بر روی تعلیم وتربیت وبه ویژه برنامه درسی قلمداد نمود.

حوزه ی فرهنگ وبه ویژه برنامه درسی خرده فرهنگها در نظام تعلیم وتربیت کشورها از اهمیت وجایگاه حساسی برخوردار می باشددر بحث از خرده فرهنگها گفته می شودکه فرهنگ هر جامعه زمینه های عمومی ومشترک با فرهنگ جوامع دیگر دارد ولی خصوصیات وپچیدگیها وسادگیهای فرهنگی در هر جامعه اختصاص به همان جامعه دارد.این خصوصیات در فرهنگ خاص هر جامعه اختصاص به همان جامعه دارد. این خصوصیات در فرهنگ خاص هر جامعه نیز برای  همه ی اعضای آن جامعه مفهوم وارزش مشابه مشترک ندارد.افراد هر جامعه بر حسب اینکه متعلق به کدام گروه اجتماعی وشغلی هستند وبه چه طبقه ای بستگی دارند وخود را از چه طایفه ای می دانند  وبه کدام گرایش فکری یا عقیدتی منسوبند،وبالاخره بر حسب اینکه از نظر جنسی وسنی در چه رده ای قرار دارند،دارای نمود وظهور ومختصات فرهنگی متفاوتند.وبه آسانی می توان آنها را به اعتبار گفتار ،رفتار،لباس و...از یکدیگر متمایز ساخت،این تفاوتها وویژگیهای داخلی هر فرهنگ را"خرده فرهنگ[2]"یا جوانه ها وشاخ وبرگهای تنه ی اصلی فرهنگ جامعه می نامند. به عنوان نمونه زبان را در نظر بگیریم:درست است که هر جامعه دارای زبانی معین است که با زبان جامعه دیگر فرق دارد ولی به آسانی می توان تمییز داد که کودکان،جوانان،سالخوردگان دانش آموزان ،کارگران و...دارای کلمات واصطلاحات،اشارات وضرب المثلهاو سرانجام ادبیات وزبان مختص به خود میباشند. در مورد لباس،مسکن،سرگرمی و..نیز به همین ترتیب،در یک جامعه بر حسب شغل وموقعیت اقتصادی ،اجتماعی و سن وجنس ،خرده فرهنگهای کاملا متمایز از یکدیگر وجود دارد(روح الامینی،1372). در این مقاله خرده فرهنگ به معنای عام مد نظر می باشد که می تواند تمامی جنبه های عاطفی ،سنی ،جنسی ،نژادی ،قومی ،زبانی و... در بربگیرد .در بحث از تاثیرات جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگهاابعاد مختلفی در کار می باشد.این ابعادوابستگی متقابل به یکدیگردارند،اما در اینجا برای وضوح بخشیدن به ذهن خوانندگان از یکد یگر تفکیک شده اند.این ابعاد، شامل ابعاد سیاسی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی می باشند که در اینجا به هر یک از آنها پرداخته می شود.

تاثیرات سیاسی جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها

فرایند جهانی شدن، مرزهای سیاسی جوامع را فرو ریخته و محیط واحدی را به وجود آورده است.

جهانی شدن معاصر، شرایطی را به وجود آورده است که در آن تمدن ها، مناطق و دولت ـ ملت ها به طور فزاینده ای برای ساختن و حفظ تاریخ و هویت ملی خود به شدت تحت فشار هستند. ملیت زدایی، سرزمین زدایی، تحلیل دولت، ملت مدرن، تمرکز زدادیی از ساختار و منابع قدرت از تأثیرات جهانی شدن می باشد. (اسماعیلی، 1382).این تاثیرات به ویژه در برنامه درسی خرده فرهنگها به وضوح نمایان است.از جمله ی این تاثیرات می توان به یکسان سازی تصمیمات وخط مشی های سیاسی در کشورهای جنوب وعدم توجه به خرده فرهنگها در برنامه درسی،تمرکز گرایی شدید درنظام برنامه ریزی درسی و عدم توازن قدرت و اختیارات خرده فرهنگها در میزان دخالت در برنامه درسی کشورنام برد.

تاثیرات اجتماعی جهانی شدن بر برنامه  درسی خرده فرهنگها

همان طور که قبلاً گفته شد در عمل تفکیک کردن ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جهانی شدن امکان پذیر نیست و این حوزه ها از یکدیگر تاثیر می گیرند و بر هم اثر می گذارند. در این مقاله نیز به منظور روشن تر شدن بحث به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اند. روند جهانی شدن با سرعت چشم گیری بر نهاد خانواده، تأثیر گذارده است: تغییر الگوهها و سبک های زندگی، تغییر نقش ها و روابط موجود در خانواده، کاهش ازدواج و افزایش طلاق،عدم رضایت فردی و اجتماعی، افزایش تعارضات ارزشی درون خانواده ، فرار مغزها و مسایل بسیار  بغرنج دیگری را به وجود آورده است.

عوامل فوق دربر هم ریختن نظم اجتماعی و تعادل اجتماعی به ویژه در جوامع در حال توسعه، بسیار مؤثر می باشند. در مورد تاثیرات اجتماعی جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها ؛اولاً توجه  افراطی برنامه های درسی به آرمانهای اجتماعی  وسبک زندگی جوامع پیشرفته صنعتی وغربی و نیزمنزوی ماندن جوامع سنتی و غیر صنعتی از هویت بومی واصالت فرهنگی،حرکت برنامه درسی در جهت تجانس وهمگنی تمامی خرده فرهنگها بدون در نظر گرفتن ریشه ها وسوابق تاریخی وهویتی هر یک از آنها وبی نظمی اجتماعی در برنامه درسی اشاره نمود.

تاثیرات اقتصادی جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها

یکی از ابعاد گسترده ی جهانی شدن، شکل گیری اقتصاد جهانی است. اقتصاد جوامع در جریان دو قرن تجارت و مبادله، به صورت بخش هایی از یک نظام اقتصاد فراملی در آمده است. شکل گیری شرکت های چند ملیتی و موسسات مالی بین المللی، نشانگر فروریختن مرزهای اقتصاد جوامع می باشد. هر چند در نظام اقتصاد جهانی، همه جوامع به نوعی وابسته به یکدیگرند ولی جایگاه آنان یکسان نیست. نقش مدیریت های کارآمد و باتجربه، نیروی انسانی ماهر، تکنولوژی مدرن و سرمایه از عوامل برتری جوامع در اقتصاد جهانی می باشد.در ارتباط باتاثیرات اقتصادی جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها  می توان به توزیع ناعادلانه ی اعتبارات وبودجه در کشورهای جنوب درارتباط با هر یک از خرده فرهنگها در برنامه درسی ونیز نا توانایی اقتصادی بسیاری از خرده فرهنگها در کشرهای جنوب برای مقابله با تغییرات سر بع جهانی یاد کرد.

تاثیرات فرهنگی  جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها

فرهنگ در باورها، پندار، کردار و گفتار مردمان خودنمائی می کند و ریشه در وجدان جمعی دارد و در جریان تربیت، در وجدان فردی تجلی پیدا می کند. به معنای دیگر، فرهنگ، روح اقوام و ملت هاست و دگرگونی و نابودی آن بسیار آهسته و کند است. هویت اقوام و ملل از فرهنگ و خرده فرهنگ آنان بر می خیزد. از همین روی هستی فرهنگ در هویت ملل نهفته است. هستی و هویت ملی از فرهنگ کلان ملی نشأت می گیرد. بنابراین این دو حامل و محمول به سادگی زیر پرتو شبکه های رسانه ای پژمرده نمی گردند.(شیخاوندی، 1382، ص 8)

تاثیرات فرهنگی نظام جهانی در ابعاد وسیع و عمیقی چون هویت های ملی ـ قومی، جامعه اطلاعاتی، وسایل ارتباطی جهانی، حجم تولیدات علم و... جوامع را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است. در ارتباط با تاثیرات فرهنگی جهانی شدن بر برنامه درسی خرده فرهنگها می توان به تبعیت نظام آموزش وپرورش در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از فرهنگ والگوهای توسعه ای درکشورهای غربی ونیز نابودی زبان وهویت اصیل بسیاری از خرده فرهنگها در فرایند جهانی شدن اشاره نمود.

جایگاه واهمیت خرده فرهنگها در نظام آموزش وپرورش ونظام برنامه ریزی درسی

خرده فرهنگها از اجزای اصلی فرهنگ هر جامعه ای به شمار می آیند. خرده فرهنگها در نظام آموزش وپرورش ونظام برنامه ریزی درسی دارای جایگاه حساسی می باشند.همانطور که در ابتدای مقاله نیز ذکر گردید منظور از خرده فرهنگ،خرده فرهنگ به معنای عام جنسی،نژادی ،زبانی،قومی و..است.جامعه بدون وجود این خرده فرهنگها،دارای کارکردکامل ومعنا ومفهوم واقعی نمی باشد. اهمیت خرده فرهنگها در زمینه ی دانش می باشد که ارنشتاین به خوبی آن را توضیح داده است.ارنشتاین برای فایق آمدن برمجموعه ی گسترده ی تغییر وتحول اجتماعی،10زمینه ی دانش را تعیین می کند که رهبران وکارورزان برنامه درسی باید آنها را مورد توجه قرار دهند.زمینه های دانشی که وی تعیین کرده است،آینده گرایانه بوده ورکن یک برنامه درسی بین رشته ای را تشکیل می دهند(ارنشتاین،1384).در اینجا از بین 10 زمینه ی دانشی که ارنشتاین توضیح می دهد،2زمینه ی دانشی را که ارتباط بیشتری با نقش خرده فرهنگها دارند،مورد توجه قرار میگیرند.یکی از این زمینه های دانش که به خوبی جایگاه واهمیت خرده فرهنگها دربرنامه درسی را مشخص می کند این است که دانش باید متشکل از روشها وشکلهای گوناگون باشد:بدین معنی که روشهای افراد در یادگیری متفاوت می باشد .روشی که درمورد یک یادگیرنده ی خاص موثر است،در مورد یادگیرنده ی دیگر شاید تاثیر چندانی نداشته باشد؛زیرا سبکهای یادگیری والگوهای تفکر متفاوتی وجود دارند(که تاحدی ممکن است به جنسیت،طبقه ی اجتماعی،فرهنگ وهوش مربوط باشد).پس مدارس ونظام آموزشی بایستی حق انتخاب بین شقوق مختلف را برای کسب دانش ویادگیری فراهم بیاورند.یکی دیگر از زمینه های دانش که ارنشتاین توضیح می دهد این است که:دانش باید در بافت ارزشها آموزش داده شود؛دانش مبتنی بر حقایق وپدیده های خارجی است که عینی،خنثی وقابل اندازه گیری می باشند.دانش فرا گرفته شده از طریق عدسی دید اجتماعی وفلسفی فرد پردازش می شود ودر نتیجه بارارزشی به خود می گیرد.به معنای واقعی کلمه آنچه ما یاد می گیریم یا هر آنچه را که فرا نمی گیریم بر مبنای انتخاب استوار است،یک فرایند پالاینده که خود آن نیز بر پایه ی ارزشها قرار دارد.نحوه ی تفسیر ما از دانش ونحوه ی بنا نهادن واستفاده از آن تا حدی بازتاب عمل ارزش گذاری وساخت ارزشی است که برنامه ریزان درسی بر آن تاکید دارند.بزرگترین خطر در یاددهی دانش،نادیده گرفتن ارزشهایی است که فرد وجامه را شکل می دهند.یعنی تدریس در خلا وبدون بینش وبصیرت.دانش ارزنده ومفید نمی تواند جایگزین ارزشها شود،ولی باید به ارزشهایی که در نظر برنامه ریزان درسی عزیز وارزشمند است ملحق وضمیمه گردد.نوع انسانهایی که درهر جامعه ای بار آورده می شوند،منعکس کننده ی دانش وارزشهایی است که یاد گرفته می شود،یابه عبارت دقیقتر نحوه ای است که برنامه ریزان درسی دانش را درمیان ارزشها تفسیر می نمایند.این زمینه به خوبی نشان می دهد که برنامه ریزان درسی بایستی به ارزشهای متفاوت افراد در یادگیری ودرنتیجه تفاوتهای فرهنگی افرادتوجه ویژه داشته باشند .

ادامه مطلب ...