ارزیابی در آموزش عالی

ارزشیابی محتوای برنامه های درسی آموزش عا لی

(ملاک ها و استانداردها)

ستارجوانمردی[1]

چنور جوانمردی[2]َ

دکتر هادی پور شافعی[3]

چکیده

برنامه های درسی از ارکان اساسی و حیاتی نظام آموزش عالی به شمارمی آیند. برنامه ها، بایستی اهداف گسترده ای را اعم ازاجتماعی، فرهنگی، سیاسی ،علمی اخلاقی و فکری تحت پوشش قرار دهند. لیکن ارزیابی نتایج حاصل از تحقق این اهداف همواره از مسایل اساسی آموزشی بوده و هست و این پرسش را مطرح می کند که چگونه می توان ازتحقق پذیری اهداف اطمینان حاصل نمود ؟   به این منظور استفاده از ملاک ها واستانداردها اجتناب ناپذیر است .  در واقع ،ملاک ها واستانداردها باید سنجش قابل قبولی از کیفیت برنامه های درسی را به نمایش بگذارند. این مقاله تلاش کرده است محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی را براساس ملاک ها واستانداردها مورد ارزیابی قرار دهد. در آغاز  اهمیت موضوع عنوان وسپس مفاهیم ملاک واستاندارد مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه  به منظور ارزشیابی از محتوا ملاک هایی  پیشنهاد گردیده است  ملاک ها ی ارزشیابی شامل مواردی همچون تناسب محتوا با دا نش سازمان یا فته، دیر پایی استفاده از محتوا، مفید بودن محتوا(کمک به یادگیرنده در حل مسایل زندگی)، تناسب محتوا با علایق یادگیرنده،  وتاثیر محتوا در رشد وتوسعه ی جامعه هستند..در پایان نیز استانداردهای ارزیابی برنامه های درسی آموزش عالی با توجه به استانداردهای (مفید بودن، عملی بودن، مناسب بودن، و دقیق بودن)مورد بررسی قرار گرفته است.

کلید واژه ها: ملاک- استاندارد- ارزیابی - کیفیت

مقدمه

برنامه های درسی از جمله عناصر اساسی در نظام تعلیم وتربیت وبه ویژه در آموزش عالی به شمار می روند که می توانند در بهبود وپیشرفت نظام آموزشی وتحول در اجتماع مفید و مثمر ثمر باشند. امروزه در پرتو جهانی شدن و ورود گسترده فن آوری های اطلاعاتی وارتباطی ودگرگونی های سریع  در سطح جوامع، نیازهای جدیدی آشکار گردیده است. برای مثال نیاز هایی" مانند کار گروهی با دیگران، روحیه سازگاری با تغییرات،  حل مساله، داشتن خبرگی بالا در سطح زبان دوم وسوم  وداشتن اطلاعات چند فرهنگی، امروزه در آموزش عالی مطرح می باشند"(عارفی، 1384، ص152). در پرداختن به این نیازها لازم است که آن ها را بشناسیم ودر قالب اهداف ورسالت ها درپی برآوردن آن ها تلاش نماییم. سر انجام بایستی مشخص کنیم که به چه میزان اهداف ما برآورده شده اند، که این امر یعنی سنجش میزان تحقق اهداف به وسیله ی ارزشیابی امکان پذیر خواهد بود. در نظام آموزش عالی ودر بحث محتوای برنامه های درسی توجه به این امر مهم در نگاه اول شاید ساده به نظر بیاید، اما به راستی می توان گفت که ارزشیابی از جمله مشکل ترین فعالیت ها در نظام آموزشی و به ویژه در نظام آموزش عالی به شمار می آید. سوال اساسی در اینجا این است که، محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی را با چه ملاک هایی می توان ارزشیابی نمود. پاسخ به این سوال هدف مقاله حاضر است. در واقع هدف از این مقاله ارزشیابی محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی با توجه به دو مولفه ی ملاک ها واستاندارد ها است.  در این مقاله تلاش شده با جامع نگری پیرامون مفاهیم ملاک واستاندارد، جایگاه ارزشیابی در محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی نمایانده شود. در این جا لازم است که ابتدا مفاهیم ملاک و استاندارد مورد بررسی قرار گرفته شوند تا درک مطالب بعدی برای خوانندگان آسان تر گردد.

ملاک[4]

"ملاک عبارت است از ویژگی ها یا جنبه هایی از پدیده مورد ارزیابی که قضاوت درباره آن ها انجام می پذیرد"(ویندهام[5] وچاپمن[6]،1990 به نقل ازبازرگان، 1383،ص34). "به عبارت دیگرملاک های ارزیابی عبارتند از مجموعه ای از جنبه های مورد نظر که برای قضاوت درباره ی مطلوبیت پدیده مورد ارزیابی مورد تاکید قرار می گیرند. شکی نیست که با وجود دیدگاه های متفاوت افراد این تاکیدها می تواند متفاوت باشد. بنابراین انتخاب ملاک ارزیابی و اتفاق نظر درباره آن یکی از مهم ترین اقدامات لازم برای انجام ارزیابی  به شمار می رود"(بازرگان،1383، ص36). همچنین در فرهنگ توصیفی علوم تربیتی آمده است که: ملاک معیاری است که قضاوت، ارزیابی یا طبقه بندی بر اساس آن صورت می گیرد و به طور اختصاصی تر سطح عملکرد به عنوان هدفی است که پیشرفت بر اساس آن سنجیده می شود. این معنی در مطالعات یادگیری معمول است، برای مثال تکمیل بدون اشتباه یک سری     (فرمیهنی فراهانی،1378). در ارزشیابی آموزشی عملکرد تحصیلی یک ملاک محسوب می شود. همچنین عملکرد تدریس معلم نیز می تواند به عنوان ملاک در نظر گرفته شده است. وبه همین منوال ملاک های زیادی را می توان در آموزش عالی نام برد. برای مثال اگر آموزش عالی را یک سیستم فرض کنیم و آن را متشکل ازدرون داد، فرایند و برون داد قلمداد کنیم، می توانیم دریابیم که عملکرد هر یک از این مولفه ها(درون داد، فرایند و برون داد) می تواند به عنوان ملاک درنظر گرفته شود. همانطور که ذکر شد تعیین اینکه چه چیزی به عنوان ملاک در نظر گرفته شود به عهده ی افراد ارزشیاب است وقضاوت آن هاست که نوع ملاک ارزشیابی را تعیین می کند.

.

استاندارد[7]

" استاندارد به این سوال پاسخ می دهد که چقدر از ملاک مورد نظر کافی است تا بتوان  وضعیت آن را "مطلوب" قضاوت کرد"(ویندهام وچاپمن،199 به نقل از بازرگان، 1383، ص34). مثلاً در ارزشیابی تدریس اساتید در آموزش عالی، سطح مورد قبول تدریس به طور فرضی از100 نمره ، نمره ی 75 است. به عبارت دیگر اساتیدی که در تدریس یک درس مشخص نمره ی کمتر از 75 بیاورند، در آن درس ناموفق شناخته می شوند. همچنین در فرهنگ توصیفی علوم تربیتی در توصیف استاندارد آمده است که: معیار ، هنجار یا نرمی است که به منظور مقایسه یا محک زدن چیزی یا فعالیتی یا امری به کار برده می شود. سر انجام " در حوزه آموزش، استانداردها بیاناتی هستند که نشان دهنده ی سطح انتظارات صاحب نظران آموزشی از ملزومات برنامه ها ی آموزشی وشرایط این برنامه ها می باشند وکیفیت بر اساس آن ها سنجیده می شود"(ولاسینو[8] و دیگران، 2004 به نقل از محمدی ودیگران، 1384،ص32). "تعیین استانداردها، همانند ملاک ها امری قضاوتی است"(ویندهام وچاپمن،1990 به نقل از بازرگان، 1383،ص43). بنابراین با توجه به موارد ذکر شده به طور خلاصه می توان اشاره کرد که ملاک یک مبنای کلی است که صاحبنظران آموزشی برای سنجش واندازه گیری یک پدیده آموزشی(برنامه، عملکرد یا روش) به کار می برند تا بتوانند در مورد کیفیت(کاررایی و اثر بخشی) آن قضاوت انجام دهند. برای مثال عملکرد تحصیلی دانشجو یک ملاک است که با استفاده از آن می توان درمورد کیفیت نظام آموزش عالی قضاوت نمود. اما استاندارد قضاوتی است در مورد ملاک مورد نظر.  به طور فرضی می توان درمورد مثال بالا سطوح استاندارد را برای عملکرد:

تحصیلی دانشجو تدوبن نمود:

-کمتر از 12 ضعیف (زیر استاندارد)

-         بین 12 تا 14 متوسط

-         14 تا 17 خوب

-         17 به بالا عالی (سطح استاندارد)

همانطور که مشاهده می شود ملاک یک مبنای کلی است که با استفاده از استاندارد ، هنجاریابی می شود وسطوح کمی وکیفی آن مشخص می گردد.

ارزشیابی از محتوا با استفاده از ملاک ها

"اسمیت[9]" برای انتخاب واعتاربخشی محتوا ملاک ها و معیارهای زیر را پیشنهاد کرده است(لوی[10] به نقل از مشایخ1376، ص58).

الف) تناسب محتوا با دانش سازمان یافته

ب) دیرپایی استفاده از آن

ج)مفید بودن(کمک به یادگیرنده درحل مسایل زندگی)

د)تناسب با علایق یادگیرنده

ه)تاثیر در رشد وتوسعه جامعه

که در اینجا به طور خاص این ملاک ها در ارتباط با برنامه های درسی در آموزش عالی مورد بررسی قرار گرفته اند؛

الف) تناسب محتوا با دانش سازمان یافته؛

محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی در ارتباط با شاخه های علوم (علوم انسانی، علوم پایه و علوم فنی مهندسی) وحتی نوع رشته های تحصیلی می توانند متفاوت می باشند. برای مثال محتوای برنامه های درسی در علوم پایه با محتوای برنامه های درسی در علوم انسانی متفاوت می باشد. همچنین در داخل شاخه ی علوم پایه، محتوای برنامه درسی رشته ریاضیات با محتوای برنامه درسی رشته شیمی متفاوت می باشد. اینکه آیا محتوای این علوم یا رشته ها با دانش سازمان یافته بشری تناسب دارد، مقوله ای است که نیازمند ارزشیابی است. در واقع این مولفه، ملاکی است که با استفاده از آن روایی محتوای برنامه ها درسی مورد سنجش قرار می گیرد. از آن جایی که حیطه ی دانش بشری به مراتب گسترده تر از حوزه دیسیپلین های علمی است و به نوعی تمامی محتواهای برنامه های درسی را در بر می گیرد. لذا لازم است که در آموزش عالی محتوای برنامه های درسی متناسب با دانش در معنای عام باشد. "هانکینز[11] تا آن جا پیش رفته است که می گوید دانش شاید تنها منبع برنامه درسی است و اجتماع و آنچه که ما درباره فراگیران می دانیم، به عنوان یک صافی درگزینش محتوا عمل می کنند"(هانکینز، 1980، به نقل از احقر،1384،ص102). به نظر نگارنده اگر بخواهیم نسبت دانش غیر دیسپلینی با دانش دیسیپلینی را در هر یک از شاخه های علوم در آموزش عالی ( علوم انسانی، علوم پایه وعلوم فنی مهندسی) مورد بررسی قرار دهیم، جدولی شبیه جدول زیر به دست خواهد آمد.

شاخه های عوم

دانش دیسیپلینی

دانش غیر دیسیپلینی

علوم انسانی

./. 20

./. 80

علوم پایه

./. 80

./. 20

علوم فنی مهندسی

./. 75

./. 25

جدول1: نسبت دانش دیسیپلینی با دانش غیر دیسیپلینی در هر یک از شاخه های علوم

از ارقام ارائه شده در جدول می توان استنباط نمود که سهم دانش دیسیپلینی در علوم پایه وعلوم فنی مهندسی بیشتر از دانش دیسیپلینی است. همچنین سهم دانش غیر دیسیپلینی در علوم انسانی نسبت به دانش دیسیپلینی در مقایسه با علوم دیگر کمتر می باشد. ارزشیابان برنامه درسی با استفاده از این ملاک ، به توازن وتعادل محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی کمک خواهد نمود.



-1دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی دانشگاه بیرجند 

2-  دبیر زبان وادبیات فارسی

3-عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند

1- Criteria

[5] -Windham

[6]- Chapman

[7]- Standard

[8] -Vlasceanu

[9] Smith

[10] -lewey

[11] -Hunkins


ب) دیرپایی استفاده از آن؛

انفجار دانش، جهانی شدن وتغییرات شدید در عرصه تکنولوژی، ملاک دیرپایی و یا به تعبیری ماندگاری محتوا را برای زمان های طولانی زیر سوال برده است. آیا محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی بایستی هر چند مدت یکبار تغییر یابد؟ آیا بایستی محتوا همیشه از هر تغییری که در جامعه اتفاق می افتد پیروی کند؟ این ها سوالاتی هستند که توجه به آن ها ضرورت ارزشیابی با استفاده از این ملاک را برای ارزشیابان برنامه درسی مشخص می نماید. " هنگامی که دانش جدیدی کشف می شود محتوایی که معتبر وصحیح فرض می شود، ممکن است گمراه کننده یا حتی کذب واشتباه تصور شود. روایی دانش باید در ابتدای گزینش برنامه درسی در فواصل معین مورد کنترل قرار گیرد تا صحت واعتبار اولیه ی آن دوباره تایید گردد"(ارنشتاین[1] وهانکینز، به نقل از احقر، 1384،ص218). دیر پایی یا ماندگاری محتوا همان اعتبار محتواست، اعتبارگذاری محتوا ممکن است توسط عده ای از برنامه ریزان درسی و یا سیاست گذاران آموزشی انجام بگیرد، که مسلماً بنابر جهت گیری های خاص فلسفی وسیاسی و مقتضیات شرایط ، اعتبار گذاری نیز ممکن است سوگیری داشته باشد. برای مثال در برهه ای زمان تشخیص داده می شود که به فرض مهارت های تصمیم گیری وحل مساله در محتوا گنجانده شوند ودر برهه ای دیگراز زمان تشخیص می دهند که نیازی به این مهارت ها در محتوای برنامه های درسی وجود ندارد.

ج)مفید بودن(کمک به یادگیرنده درحل مسایل زندگی)؛

محتوای برنامه های درسی بایستی به دانشجویان در حل مسایل زندگی کمک نمایند. ارزشیابی محتوای برنامه های درسی پیرامون این ملاک با یک سوال محوری روبه رو می باشند، واین سوال این است که آیا دانشجویان آنچه را که در نظام آموزش عالی فرا گرفته اند، می توانند در ارتباط با جامعه ومسایل ومشکلات فردی واجتماعی به بکار بگیرند یا نه؟ پاسخ به این سوال سودمند بودن محتوای برنامه درسی در آموزش عالی را آشکار می سازد. ارزشیابی با استفاده از این ملاک از دو بعد قابل بررسی است؛1) بعد فردی و2)بعد اجتماعی

1) بعد فردی؛ در بعد فردی این ملاک به مقوله ی خودکفایی یادگیرنده اشاره دارد ."این ملاک یعنی کمک به فراگیرنده برای دست یافتن به حداکثر خودکفایی مورد حمایت بسیاری از انسان گرایان، رادیکال ها و باز سازی گرایان نیز قرار گرفته است و به آن به عنوان  وسیله ای که دانش آموزان می توانند از طریق آن توانایی خود را تحقق بخشند وهویت خود را شفاف کنند، نگریسته می شود"(شفلر[2]، 1970، به نقل از احقر، 1384، ص217).

2)بعد اجتماعی؛ در این بعد ارزشیابی با استفاده نظرات جامعه وبه ویژه نظرات گردآوری شده از کار فرمایان در بخش های صنعت ، خدمات وتجارت قابل انجام است. زمانی می توان اذعان کرد که محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی قابل قبول هستند که ذینفعان فوق الذکر از خدمات وکارهای دانشجویان احساس رضایت واطمینان داشته باشند. هرچند این ملاک ، جزیی از نظام ارزشیابی است وقطعاً عامل های دیگری به غیر از محتوای برنامه های درسی  در میزان رضایت کار فرمایان تاثیرگذار هستند.(پرداختن به این عامل ها خارج از حوصله ی این مقاله هستند).

د)تناسب با علایق یادگیرنده؛"برای کسانی که طرفدار طرح های یادگیرنده محوری هستند، این یک ملاک کلیدی است. این افراد می گویند که دانش در فراگیرنده زمانی به وجود می آید که در زندگی او معنی دار باشد و وقتی فاقد معنا باشد غیر انسانی کردن تعلیم وتربیت است"(بین[3]،1990، به نقل از احقر، 1384،ص218).

محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی بایستی مطابق با علایق خاص فراگیران انتخاب شوند. اگرچه از مقاطع پایین به سمت مقاطع بالا در نظام آموزشی از میزان سهم علایق به تدریج کاسته می شود وسازماندهی محتوای برنامه درسی بیشتر به سمت سازماندهی از نوع سازماندهی منطقی(سازماندهی براساس قواعد ومفاهیم خاص) گرایش پیدا می کند، اما هیچ وقت نقش علایق در انتخاب محتوای برنامه های درسی چه در نظام آموزشی وچه در نظام آموزش عالی از بین نخواهد رفت. ارزشیابی با استفاده از این ملاک نشان دهنده ی  جهت گیری خاص نظام آموزش عالی پیرامون تخصص گرایی خواهد بود. بنابراین توجه به این ملاک در امر ارزشیابی محتوا برنامه های درسی در آموزش عالی از ضروریات محسوب می شود. اطلاعات حاصل از این ملاک به طور عمده از طریق مصاحبه و پرسشنامه  از دانشجویان پیرامون علایق آن ها در ارتباط با محتوای برنامه درسی ، انجام می پذیرد.

ه)تاثیر در رشد وتوسعه جامعه؛در ارزشیابی از محتوای برنامه های درسی در نظام آموزش عالی این ملاک ، یک ملاک کلیدی است.  محتوای برنامه های درسی علاوه بر کارکرد انتقال میراث فرهنگی به نسل های بعدی، بایستی در جهت رشد وتوسعه جامعه وفرهنگ تاثیر گذار باشند. "دست اندر کاران انجمن کارفرمایان آمریکایی نیز در بیان وتوصیف انتظارات خود از فارغ التحصیلان وجهت دهی به برنامه های درسی در آموزش عالی، علاوه بر توجه به پرورش توانایی کار گروهی وروحیه سازگاری با تغییرات  وتوانایی حل مساله، به داشتن خبرگی سطح بالا در زبان دوم وسوم وهمچنین داشتن اطلاعات چند فرهنگی، تاکید زیادی دارند"(عارفی، 1384،ص152). براستی  زمانی که محتوای برنامه درسی از جامعه به وسیله جامعه ودر خدمت جامعه است، می توان ادعا نمود که برنامه درسی از کیفیت قالب قبولی(حداقل از نظر میزان برآورده کردن انتظارات جامعه) برخوردار می باشد. بدین ترتیب ارزشیابی با استفاده از این ملاک که به طور کلی از راه اطلاعات دریافتی از بخش های مهم جامعه از قبیل صنعت ،تجارت وخدمات صورت می گیرد، می تواند در بهبود و پیشرفت برنامه های درسی وپاسخگویی آن ها درقبال جامعه بسیار اثر گذار باشد.

با درنظر گفتن ملاک ها ی بالا می توان مطلبویت محتوای برنامه های درسی را به درستی مشخص نمود. اما برای بررسی میزان مطلوبیت ملاک های انتخاب شده ما نیاز داریم که استانداردها را نیز به دقت مشخص کنیم. همانطور که ذکر گردید " استاندارد به این سوال پاسخ می دهد که چقدر ازملاک مورد نظر کافی است تا بتوان وضعیت آن را مطلوب قضاوت کرد"(ویندهام وچاپمن، 1999، به نقل از بازرگان، 1383،ص34). بنابراین در اینجا به شرح استانداردهای مربوط به ارزشیابی محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی پرداخته می شود.

استانداردها

اگر چه استانداردهایی که به طور مستقیم مرتبط با ارزشیابی محتوای برنامه های درسی باشند، توسط نگارنده یافت نشده اند، اما به لحاظ نظری می توان از استانداردهایی که برای قضاوت درباره ی مطلوبیت اجرای ارزیابی توسط آقای دکتر بازرگان ارائه شده اند، با تغییر در زیرمجموعه های این استانداردها در جهت ارزشیابی از محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی استفاده به عمل آورد. "این استانداردها شامل چهار جنبه می شوند:الف) مفید بودن؛ ب) عملی بودن؛ ج) مناسبت؛ د) دقت (بازرگان، 1383، ص45).

الف)استانداردهای مفید بودن؛ منظور از استانداردهای مفید بودن آن است که نیازهای اطلاعا تی سفارش دهندگان ومصرف کنندگان اطلاعات، قبل از اجرای طرح ارزیابی، مورد نظر قرار بگیرد. به طوری که با اجرای طرح ارزیابی، این نیازها برآورده شود (همان منبع). در مورد محتوای برنامه های درسی استانداردهای مفید بودن به شرح زیر هستنند:

1) نیاز سنجی از مخاطبان برنامه های درسی؛ نیاز سنجی عبارت است از" تشخیص کاستی وخلاها در یادگیری وتعیین ضرورت های آموزشی وپرورشی بر اساس آن ها"(ملکی، 1382،ص120). با استفاده از نیازسنجی از مخاطبان می توان به درستی نوع محتوای برنامه درسی در آموزش عالی را انتخاب ومورد ارزیابی قرار داد. در نیاز سنجی سوالاتی از قبیل اینکه؛ دنشجویان چه کسانی هستند؟ چگونه یاد می گیرند؟ در کجا یاد می گیرند؟ چه نوع محتوایی مورد نیاز ایشان است؟ و سوالات دیگری از این قسم می توانند از جمله سوالاتی باشند که قبل از انتخاب محتوای برنامه های درسی بایستی توسط مخاطبان که همان دانشجویان هستند گردآوری شوند. نظام اطلاعاتی برای انجام نیاز سنجی جهت ارزشیابی از محتوا، بسیار ضروری ومهم می باشد.

2) تایید محتوای برنامه درسی به وسیله متخصصان وقانون اساسی کشور؛ محتوای برنامه های درسی به لحاظ فنی توسط برنامه ریزان درسی ومتخصصان رشته های علمی استاندارد سازی می شود. علاوه بر این از همه مهمتر مفید بودن محتوا بایستی توسط قانون اساسی کشور مورد تایید قرار بگیرد. از آنجایی که" قانون اساسی در هر کشور سند مشروع وبنیادی است که آرمان ها، ایده آل ها وارزش های جامعه را در قالب اصول مشخص دربردارد"(ملکی، 1382، ص136). بدین جهت ارزشیابی توسط این مرجع در واقع مشروعیت بخشیدن به برنامه درسی و به تعبیری استاندارد سازی برنامه درسی است.

ب)استاندارد های عملی بودن؛ محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی بایستی قابلیت اجرایی داشته باشند. توجه به این استاندارد ها با استفاده از دو مولفه ی زیر امکان پذیر است.

1) اقتصادی بودن محتوای برنامه درسی ؛ 2) نیروی انسانی

1) اقتصادی بودن محتوای برنامه درسی ؛ در بحث اقتصادی بودن بایستی به دقت نسبت هزینه فایده را در ارتباط با محتوا مورد سنجش قرار داد. اگر گزارش ارزشیابی منافع را بیش از مزایا برآورد نمود، می توان نتیجه گرفت که محتوا به لحاظ اقتصادی قابلیت اجرایی دارد. استاندارد حد مورد انتظار ارزشیاب از محتوای برنامه درسی را مشخص می سازد. اگر حد مورد انتظار ارزشیاب برآورده نشود، در واقع استاندارد رعایت نشده است ودر نتیجه بایستی تعدیلات واصلاحاتی در محتوای مورد نظر داده شود.

2) نیروی انسانی؛ از جمله عواملی که می تواند استاندارد محتوای برنامه درسی را در حد مطلوب نگه دارد، نیروی انسانی است. نیروی انسانی بایستی هم به لحاظ اندازه ، وهم به  جهت توان وتخصص در حد بالایی،  وجود داشته باشد. ارزشیابی با استفاده از این استاندارد به طور عمده از طریق اطلاعات در مورد نرخ دانشجو به استاد و یا ارزشیابی کیفیت تدریس اساتید، قابل جمع آوری می باشد. ارزشیاب ها با استفاده از این اطلاعات، می توانند در جهت ارزشیابی از محتوا در صحنه عمل بهره گیری نمایند.

ج)استانداردهای مناسبت؛ " منظوراز استانداردهای مناسبت آن است که طرح ارزیابی بر حسب مورد از مبنایی حقوقی بر خوردار باشد، از نظر اخلاقی قابل توجیه باشد وبا توجه به رفاه افراد ذیربط وافراد دیگری که تحت تاثیر نتایج ارزیابی قرار خواهند گرفت، اجرا شود"(بازرگان، 1383،ص47). توجه به این استاندارد در محتوای برنامه های درسی آموزش عالی، ارزشیابان را با دو مولفه ی اساسی در زمینه محتوا مواجه می سازد: 1) تناسب محتوا با رشته های علمی ؛ 2) تناسب محتوا با نیاز های فردی واجتماعی

1) تناسب محتوا با رشته های علمی؛ از آنجایی که یکی از رسالت های کلی در آموزش عالی پرورش متخصصین مورد نیاز جامعه است(عارفی، 1384). بنابرای برای تحت پوشش قرار دادن این رسالت کلی، لازم است که میان محتوای برنامه های درسی با رشته های علمی تناسب وجود داشته باشد. ارزشیابان می توانند اطلاعات خود را جهت استاندارد سازی از طریق تحلیل محتوای برنامه های درسی آموزش عالی به دست بیاورند.

2) تناسب محتوا با نیازهای فردی واجتماعی؛ در ارزشیابی از محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی، توجه به  نیازهای فردی واجتماعی بسیار حائز اهمیت است. در طیف دیدگاه های برنامه درسی، دو دیدگاه اجتماعی وانسانگرایانه به ترتیب به نیاز های اجتماعی و فردی پاسخ می گویند. در دیدگاه اجتماعی تاکید اولیه بر تجارب اجتماعی است، برنامه های درسی به منزله ی عامل جامعه پذیر کردن دانش آموزان هستند(میلر[4] به نقل از مهرمحمدی، 1383)، اما " دیدگاه انسانگرایانه در نوعی بینش نسبت به فردیت، استقلال وجامعه دموکراتیک ریشه دارد"(میلر به نقل ازمهرمحمدی،1383،ص2226). در این دیدگاه توجه به فرد ونیازهای او مطرح می باشد. فلذا در ارزشیابی بایستی هم نیازهای جامعه وهم اطلاعات حاصل از نیازهای فردی را گردآوری نمود. تعیین استانداردهای قابل قبول به لحاظ فردی واجتماعی در برنامه های درسی می تواند کیفیت محتوای برنامه های درسی را افزایش دهد.

د)استانداردهای دقت؛ دقت در محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی به عامل هایی همچون ارتباط محتوا با هدف های عینی واعتبار سنجی محتوا بستگی دارد.

1) ارتباط محتوا با هدف های عینی؛ هدف از ارزشیابی بنا به تعبیری بررسی میزان تحقق اهداف آموزشی است. بنابراین در این استاندارد الگوهای ارزشیابی هدف محور می توانند برآورد دقیقی از میزان تحقق اهداف عینی داشته باشند. یکی از این الگوها الگوی هدف مدار تایلر[5] است، که اساساً برای نشان دادن میزان تحقق اهداف طراحی شده است. "ارزشیابی در مدل تایلر بیشتر تراکمی بوده، به آزمودن، رتبه بندی، طبقه بندی، نمره گذاری واندازه گیری پیشرفت های تحصیلی دانش آموزان متکی بوده است"(سیلور[6] و الکساندر[7]، به نقل ازخویی نژاد، 1380،ص466).ارزشیاب ها می توانند اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق نتایج آزمون های پیشرفت تحصیلی دانشجویان گردآوری نمایند.

2) اعتبار محتوا؛ اعتبار سنجی محتوا به روش الگوی ارزشیابی اعتبار بخشی امکان پذیر است. اعتبار سنجی فرایند کنترل اطمینان در آموزش عالی است که به وسیله ی آن می توان بازبینی وسنجش کیفیت آموزشی، ویا هر دو را تحقق بخشید(آدلمن[8]، 1992، به نقل ازقورچیان، 1374). به عبارت دیگر" به وسیله اعتبار سنجی برای کسب اطمینان از احراز حداقل استانداردهای قابل پیش بینی در مورد یک موسسه یا برنامه های آن می توان به قضاوت پرداخت. هدف ، فرایند اعتبار سنجی آن است که کیفیت موسسه های آموزشی را گواهی کند وآن ها را در بهبود امورشان یاری دهند(منسوب بصیری، 1383، ص 43). این الگو شامل دو بخش است: الف) ارزیابی درونی؛ ب) ارزیابی بیرونی

ارزیابی درونی به وسیله اعضای تشکیل دهنده موسسه انجام می شود وسپس ارزیابی بیرونی به وسیله متخصصین ارزشیابی در خارج از موسسه انجام می گیرد(همان منبع).

در ارتباط با محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی ابتدا ارزیابی درونی به کار می رود. با استفاده از ارزیابی درونی که به وسیله ی گردآوری نظرات از اساتید ودانشجویان درمورد محتوای برنامه های درسی انجام می شود، می توان از کیفیت  محتوای برنامه های درسی اطلاع حاصل نمود. سپس ارزیابی بیرونی در ارتباط با محتوای برنامه های درسی انجام می گیرد. ارزیابان بیرونی که هیئتی متشکل از متخصصین برنامه ریزی درسی وکار شناسان رشته های علمی هستند با توجه به نتایج حاصل از ارزیابی درونی به تصمیم گیری در مورد محتوای برنامه های درسی مورد ایراد ارزیابان درونی می پردازند وبر اساس صلاحدید  خود نسبت به ادامه برنامه، اصلاح یا حذف این محتواها اقدام می کنند. در واقع نقش ارزیابی درونی بیشتر ، مشروعیت بخشیدن به محتوای برنامه درسی است.

با توجه  به موارد ذکر شده در مورد استانداردها، استانداردها بیاناتی هستند که بیشتر حد مورد انتظار از ملاک ها را مشخص می کنند. این حد مورد انتظار لازم است که ابتدا از صافی فلسفه مسلط اجتماع در یک کشور عبور داده شود و بعد از آن بایستی از صافی کمیته ارزیابی برنامه های درسی که متشکل از متخصصین رشته های علمی و برنامه ریزان درسی هستند عبور داده شود. . این کمیته بایستی در قبال ذینفعان چه در نظام آموزش عالی( اساتید، دانشجویان) وچه در خارج از نظام آموزشی( کارفرمایان در بخش های مختلف ، صنعت، تجارت وخدمات) قابلیت پاسخ گویی داشته باشد.

نتیجه گیری

ازجمله مشکل ترین فعالیت ها در نظام آموزش عالی ، ارزشیابی است. با استفاده از ارزشیابی می توان در رابطه با میزان تحقق اهداف آموزشی قضاوت وتصمیم گیری انجام داد. محتوای برنامه های درسی در آموزش عالی از جمله ارکان اساسی این نظام به شمار می آیند که بایستی دائماً مورد ارزشیابی قرار بگیرند. ارزشیابی از محتوا خمانطور که ذکر شد با استفاده از ملاک ها واستاندارد هایی امکانپذیر است. این ملاک ها واستانداردها می توانند کیفیت محتوای برنامه های درسی رامورد سنجش وقضاوت قرار دهند. در آموزش عالی بایستی کمیته ای برای ارزشیابی محتوای برنامه های درسی وجود داشته باشد. وظیفه این کمیته بایستی مراقبت از تضمین کیفیت در محتوای برنامه های درسی باشد. توجه به ملاک ها واستانداردها، به کمیته ارزیابی کمک خواهد نمود که کیفیت محتوا را درسطح قابل قبولی نگه داری نمایند. لذا لازم است که ملاک ها واستانداردها به دقت تعیین وتعریف شوند تا بتوان این وظیفه را به نحو احسن انجام داد. در این مقاله انواع ملاک ها واستانداردهای لازم برای محتوای برنامه های درسی ونیز چگونگی جمع آوری اطلاعات برای تدوین صحیح استانداردها شرح داده شده است.

منابع ومآخذ

1-   آدلمن، سی(1992). اعتبار دهی در آموزش عالی. ترجمه ی نادر قلی قورچیان(1374)، فصلنامه پژوهش وبرانامه ریزی در در آموزش عالی، سال سوم، شماره9: ص23-32.

2-     بازرگان ، عباس(1383). ارزشیابی آموزشی. تهران: سمت.

3-   سیلور، جی گالن، الکساندر، ویلیام ام ولوئیس، آرتور جی (1380). برنامه ریزی درسی برای تدریس ویادگیری بهتر. ترجمه ی غلام رضا خوییی نژاد. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.

4-     عارفی، محبوبه(1384). برنامه ریزی درسی راهبردی در آموزش عالی. تهران:جهاد دانشگاهی، واحد شهید بهشتی.

5-     فرمیهنی فراهانی، محسن(1378). فرهنگ توصیفی علوم تربیتی: انگلیسی به فارسی، فارسی- انگلیسی. تهران: اسرار دانش.

6-   محمدی، رضا، فتح آبادی، جلیل، یادگارزاده، غلام رضا، میرزامحمدی، محمد حسن و پرند، کوروش(1384).ارزشیابی کیفیت در آموزش عالی(مفاهیم، اصول، روش ها ومعیارها). تهران: مرکز انتشارات سازمان سنجش آموزش کشور.

7-     منسوب بصیری، محمود(1383). مبانی فلسفی الگوهای ارزشیابی آموزشی. تهران: موسسه آموزش عالی علمی کاربردی جهاد کشاورزی.

8-     لوی، الف(1376). برنامه ریزی درسی مداری. ترجمه فریده مشایخ. تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.

9-     میلر، جی پی(1383). نظریه های برنامه درسی. ترجمه محمود مهرمحمدی. تهران: سمت.

10-ملکی، حسن(1382). برنامه ریزی درسی( راهنمای عمل). تهران: انتشارات پیام اندیشه.

11- ارنشتاین، آلن سی و هانکینز، فرانسی پی(1384). مبانی، اصول ومسائل برنامه درسی،جلد دوم. تهران: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم وتحقیقات.



[1] -Ornstein

[2] -Shuffler

[3] -Bin

[4] -Miller

[5] -Tylor

[6] -Sylor

[7] -Alexander

[8] -Adelman